محمدتقی برخوردار ، خالق زندگی مدرن در ایران
نگاهی به زندگی و فعالیتهای محمدتقی برخوردار
خالق زنـدگی مـدرن در ایـران
سرنوشت کارآفرینی و تجار ایرانی اگر با مقطعی از دوران شکوفایی اقتصاد ملی مقارن نمیشد شاید بخش عمدهای از افتخارات و دستاوردهای درخشان آن سالها حاصلی جز شکستهای پی در پی و زوال فزاینده صنایع ایران به دنبال نمیآورد. همه آنچه این روزها از سالهای دهههای 40 و 50 شمسی زبان به زبان میچرخد مربوط به تقارن همکاریهای بخش دولتی و خصوصی است که در یک بزنگاه تاریخی در کنار هم و با درک شرایط فیمابین و مساعدتهای شایان توجهی از تکنوکراتهای جوان دولتی و نیز بخش خصوصی دلسوز زمانه خویش است که توانسته بود شالوده بزرگترین تجربه نوسازی صنعت ملی را در این سالها رقم زند. والا تجار و بازرگانان ایرانی در سالهای منتهی به مشروطه بزرگترین و عملیترین گامهای بنیادین خود را برداشته و با سرمایههای خود موتور محرکه انقلابی شدند که در آن اصناف و حِرف، رکن رکین اولین مجلس شورای ملی آن شدند. اما فضای اقتصادی و سیاسی کشور فاقد زیرساختهای لازم برای بالندگی اقتصاد ملی بود.
نقش تجار و بازرگانان در عصر رضاشاهی
پس از تجربه مشروطیت و برقراری شورای مشاوران تجارت، رضاشاه، برخاسته از یک خواست و ضرورت ملی برای فرو کاستن آشوبها و تنشهای سیاسی-اجتماعی و نیز پایان بخشیدن به بیثباتی و هرج و مرجها در تمامیت ارضی کشور نظم و انضباطی آهنین برقرار ساخت که موجد نظامی یکدست و همسان برای همه اقوام و عشیرههای ایرانی شد.
جامعه چندپاره و متشتت آن روز ایران، به سرعت به مدد اجماع و اتحاد نخبگان ملی، به یک انسجام سیاسی-اقتصادی و ارگانیک دست یافت که پیش از آن رویایی دستنیافتنی بود. رضاشاه طی 10 سال اول از توسعه بخش کشاورزی و توانمندسازی جامعه روستایی چشم پوشید و همه توان خود را به زیرساختها از جمله راهآهن سراسری، احداث راههای شوسه، تاسیس کارخانههای قند و شکر، ریسندگی، ابریشم و پارچهبافی، یخسازی، سردخانه، هواپیماسازی، ذوبآهن، بلورسازی و نیز تاسیس بانکهای سپه و ملی... معطوف کرد. رشد شتابان توسعه صنایع ایران، به حدی بود که باور نسبی برای توسعه کشور ایجاد شد. آبراهامیان مینویسد: «در سال 1304 شمسی، کمتر از بیست کارخانه صنعتی جدید در کشور وجود داشت. اما در سال 1320 شمسی، شمار کارخانههای مدرن به 346 رسیده بود» (آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، 183). با این همه، داور -وزیر دارایی رضاشاه- به دنبال گسترش تولیدات صنعتی بود و به همین خاطر عمده صنایع داخلی را در انحصار شرکت مرکزی دولتی درآورد. این انحصار و شتاب فزاینده تولیدات صنعتی باعث شد به تدریج کیفیت محصولات تولیدی کاهش یابد و بخشی از مهمترین آرزوهای پهلوی اول در انبوه مطالبات ملی مدفون شود. در نتیجه، چنین نظام و پیکرهای از انسجام ملی، آنچنان آمرانه و تحکمآمیز در هم تنیده بود که نتوانست مولد حرکت خودجوشی برای برپایی و نوسازی یک صنعت بومی محسوب شود. در نتیجه، شهریور 1320 وقتی رضاشاه از ایران میرفت، به واسطه آمریت و استبداد، شیرازه صنایع وابسته و متکی به دولت از هم گسسته شد. به حدی که حاکمیت در غیبت بخش خصوصی، قادر نبود هزینههای سرسامآور پروژههای اقـتصادی و صنعتی مختلفی را که برای کشور برنامهریزی شده بود، تحمل کند. این مساله، «بدون در نظر گرفتن هزینههای احداث راهآهن که بخش بسیار مهمی از بودجه سال را به خود اختصاص میداد و یا خرید تسلیحات که رقم قابلتوجهی از منابع دولت را میبلعید و یک مجتمع کامل ذوبآهن که قادر بود لوله توپ تولید کند و چند کارخانه دیگر که دارای اهمیت کمتری بودند، در دستور کار دولت بود؛ ولی بازدهی و مفید بودن این واحدهای صنعتی مورد تردید بود» (کلارک، گزارش اقتصادی کاردار وقت فرانسه). با این همه، این تلاشها در جهت یک خیزش مدرنسازی صنعتی و همسانسازی اجتماعی طی 16 سال حاکمیت رضاشاه به ظهور استبدادی انجامید که بسیاری از پایههای دموکراسی و آزادیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را مورد تهدید قرار داد. در چنین فضایی از اقتصاد و سیاست رضاشاهی دومین نسل از تجاری که در عصر مشروطه قد برافراشته بودند و با حضور در مجامع عمومی نقش پررنگتری در عرصههای کلان ملی ایفا کرده بودند سر برآورده و در کشوقوسهای اقتصاد متمرکز رضاشاهی به تجارت و بازرگانی داخلی و خارجی نقشآفرینی کردند.
محمدحسین برخوردار و فرزندانش
محمدحسین برخوردار فرزند محمدمهدی از تجار معروف چای و ملکداری در کنار تجار معروف دیگری همچون حاجمیرزا ابوطالب اسلامیه، میرزا عبدالحسین نیکپور، فقیه التجار، آقا میرزاعلی محلوجی، علی وکیلی، حاجحسین مهدوی، حاجامین اصفهانی، حاجحسین کازرونی، آقا شیخحسین حریری و... یکی از همین تجار و بازرگانانی بود که در سالهای دهه دوم حکومت رضاشاه به تجارت محصولات کشاورزی از قبیل چای، زردچوبه، فلفل و پسته مشغول بود. او به دلیل سبک زندگی و نگرشهای سنتی و محدودیتهای آموزشی، علاقهای برای سفر به اروپا و نمایندگی مستقیم شرکتهای اروپایی از خود نشان نمیداد. کالاهای مورد معامله او عمدتاً چای، قند، رنگ و نساجی بود که محدود به معامله با هندیها یا توزیع محصول در سطح منطقه میشد و چون واردات این کالاها نیازمند خدمات پس از فروش نبود، بیش از پنج یا شش نفر نیروی انسانی در اختیار نداشت. او در عین حال به آموزش فرزندانش توجه داشت. بدین سبب پسرش محمدعلی را برای تحصیل به اروپا و آمریکا فرستاد. اما عمرش اجازه نداد از ثمرات این آموزش در شرکت خانوادگی بهره ببرد. حاجمحمدتقی یک سال پس از سقوط رضاشاه نقش موثری در توسعه فعالیت تجاری او داشت. پس از آن حاجمحمدهاشم از سال 1327 در تهران فعال شد و حاج علیاکبر نیز از سال 1330 در شهرستان رفسنجان و حاجمحمدمهدی در یزد فعالیتهای تجاری خانوادگی را تحت هدایت پدر اداره میکرد. پس از درگذشت محمدحسین برخوردار همانگونه که در مورد عموم بنگاههای خانوادگی در ایران میتوان سراغ گرفت تفاوت دیدگاهها و رویههای تجاری مختلف نزد هر یک از فرزندان حاجمحمدحسین باعث شد کار تجاری را هر یک به صورت مستقل دنبال کنند. در این میان تنها حاجمحمدهاشم با برادرش حاجمحمدتقی کار را ادامه داد. توصیه پدر به فرزندانش خوشحسابی و پرداخت حق مردم در همه حال بود. محمدتقی برخوردار در دو دهه اول فعالیت اقتصادی خویش، همان تجارت پدر را دنبال کرد با این چشمانداز که تجارت خارجی را در پیوند با صنعت داخلی متحول سازد. پس از بیست سال تجارت خارجی، از دهه 40 به اینسو، او به فعالیت در تولیدات صنعتی روی آورد و فصل مهمی از تغییرات در صنعتگستری را رقم زد.
کارنامه صنعتی محمدتقی برخوردار
برخوردار شرکتهای تولیدی متعددی تاسیس کرد. اولین شرکت ری اوواک (قوه پارس) در مهر 1341 تاسیس شد و طی 14 سال به سه کارخانه توسعه یافت. این کارخانهها با مشارکت در سرمایهگذاری آمریکاییها صورت گرفت که طی آن سهام حاجمحمدتقی برخوردار از 15 درصد به 70 درصد و انتقال مدیریت به ایرانیها به اتمام رسید. همچنین طی این روند کارشناسان شرکتهایش را طی 12 سال با تجربه و دانش متخصصان خارجی آشنا کرد. با تاسیس شرکت پارسالکتریک در سال 1342 تولید رادیو و تلویزیون با مارکهای توشیبا، گروندیک و شاوب لورنس را آغاز کرد. گسترش سرمایه، نیروی انسانی، استفاده از متخصصان و مدیران خارجی و داخلی در سطحی وسیع در طی 14 سال از ویژگیهای کارآفرینی او در این شرکت بود. در دهه 1340 با تاسیس بانکهای تخصصی ابعاد توسعه شرکتها تغییر کرد و دولت نیز به عنوان یکی از منابع تامین مالی هزینههای سرمایهگذاری به توسعه بخش خصوصی کمک کرد. در نتیجه در سالهای 1347 و 1348 حاجمحمدتقی برخوردار شرکت صنعتی پارس توشیبا و لامپ پارس توشیبا را با سرمایهگذاری مشترک توشیبای ژاپن و بانک توسعه صنعتی و معدنی تاسیس کرد. این شرکت انواع محصولات خانگی مانند پنکه، آبمیوهگیری، پلوپز و انواع لامپ را تولید میکرد. در این دوره دامنه فعالیت به عرصههای دیگری نیز کشیده شد. او با همکاری علیاکبر برخوردار، حسن آگاه و سیدمحمد گرامی شرکت کشت و صنعت تاسیس کرده بود. در این شرکتها با افزایش تولید و گسترش خطوط، به تدریج مدیران ایرانی جایگزین مدیران خارجی میشدند. همچنین بالا بردن بهرهوری، توجه به آموزش در کنار گسترش تسهیلات رفاهی در شرکتها مورد توجه قرار گرفت. همکاری با مرکز مدیران ایران (شعبه هاروارد) و جذب فارغالتحصیلان نخبه و بورسیه کردن آنها نقش مهمی در بهبود توسعه فعالیتهای او داشت. از سال 1352 تا 1357 با گسترش منابع اعتباری ابعاد فعالیت صنعتی حاجمحمدتقی برخوردار توسعه قابلتوجهی یافت. در این سالها شرکتهای متعددی چون سرامیک البرز، کارتن و فرش پارس، شرکت پوشش و لوازمخانگی پارس تاسیس شدند. او همچنین سرمایهگذاریهایی در چندین شرکت و بانک خصوصی به عمل آورد.
شرکت ری اوواک
اولین شرکت صنعتی محمدتقی برخوردار در سال 1341 برای تولید قوه الکتریکی تاسیس شد. شرکت ری اوواک (قوه پارس) با سرمایهگذاری مشترک یک آمریکایی در کیلومتر هشت جاده مخصوص تهران-کرج آغاز به کار کرد. تولیدات 13 سال نخست آن، از 25 میلیون عدد باتری در سال 1348 به 150 میلیون عدد در سال 1355 ارتقا یافت و در همین دوره دو کارخانه دیگر در کرج و یک کارخانه در شهر صنعتی البرز قزوین افزایش یافت. این شرکت در اواخر سال 1355 وارد بورس شد و از حیث نیروی انسانی، در ابتدای فعالیت خود در سال 1344 حدوداً 220 کارمند داشت و شش سال بعد به 500 نفر رسید و با توسعه و گسترش کارخانه سوم در قزوین در سال 1357 به 920 نفر افزایش یافت. سرمایه اسمی شرکت در سال 1347 حدوداً 10 میلیون ریال برآورد شد و پس از یک سال به 45 میلیون ریال رسید. در سالهای وفور نفت و شکوفایی اقتصاد این سرمایه به 175 میلیون ریال نزدیک شد و در پایان سال 57 به 420 میلیون ریال افزایش یافت. میزان فروش این شرکت در سال 1357 به دو میلیارد ریال رسید.
شرکت پارس الکتریک
این شرکت در 9 اسفند 1341 با 15 نیروی فنی و با سرمایه پنج میلیون ریال در تهران آغاز به کار کرد. سال بعد به 15 میلیون ریال افزایش یافت. شرکت پارس الکتریک از حیث نیروی انسانی در سال 1348، 290 نفر بود که در سال 1350 به 800 تن رسید و در پایان سال 1358 به دو هزار نفر افزایش یافت. فروش این شرکت در سال 1357، پنج میلیارد برآورد شد که از این مبلغ 920 میلیون ریال سود آن محاسبه شده است. شرکت پارس الکتریک در سال 1355 وارد بورس شد.
شرکت پارس خزر
شرکت پارس خزر در سال 1347 به ثبت رسید و در سال 1349 با سرمایه اولیه 65 میلیون ریال در شهر رشت مورد بهرهبرداری قرار گرفت. پرسنل این شرکت از 200 نفر در سال 1350 به 800 نفر در سال 1357 افزایش یافت. پارس خزر اولین شرکتی بود که با 20 درصد سرمایهگذاری مشترک بانک توسعه صنعتی و معدنی و 40 درصد شرکت توشیبای ژاپن و 40 درصد حاجمحمدتقی برخوردار تشکیل شد. محصولات این شرکت انواع پلوپز، آبمیوهگیری، چرخگوشت، پنکه و بخاری بود.
لامپسازی پارس توشیبا
این شرکت چهارمین شرکت محمدتقی برخوردار بود که با سرمایهگذاری مشترک بانک توسعه صنعتی و معدنی و توشیبای ژاپن در آذر 1348 با سرمایه اولیه 195 میلیون ریال به ثبت رسید و در سال 1350 مورد بهرهبرداری قرار گرفت. محصول این شرکت تولید لامپ در ایران بود که تا آن زمان سابقه تولید نداشت. این شرکت اغلب زیانده بود و از سود شرکت صنعتی پارس توشیبا این زیان را تامین میکرد.
کشت صنعت جیرفت
این شرکت در سال 1349 در شهرستان عنبرآباد جیرفت تاسیس شد. این شرکت با سرمایهگذاری مشترک خانواده برخوردار و اسکندر حائریزاده تاسیس شد. این شرکت اولین فعالیت برخوردار در حوزه کشاورزی صنعتی بود. محمدتقی برخوردار برای این شرکت یک سردخانه و دو کارخانه رب گوجه و یک کارخانه کنسرو تن ماهی در اطراف جیرفت تاسیس کرد.
فرش پارس
این شرکت در سال 1350 با سرمایه اولیه 50 میلیون ریال در شهرک صنعتی البرز قزوین ثبت شد. شرکای این شرکت جز علی و ایرج ایزدی و مهدی هرندی و حاجعلیاکبر برخوردار، یک شرکت آلمانی به نام آلگمانیه بود. فرش پارس از شش واحد ریسندگی انواع نخ، گونیبافی، پلی پروپیلن، موکت، فرش ماشینی، موکتبافی، رنگرزی و چاپ موکت تشکیل شد. برای این محصول تکنولوژی شرکتهای آلمان، سوئیس و انگلیس هم وارد شده بود. سرمایه شرکت در سال 1352 به 200 میلیون ریال و در سال 57 به 800 میلیون ریال افزایش یافت.
کالای الکتریک
محمدتقی برخوردار پس از آنکه شرکت کالای الکتریک در سال 1350 دچار ورشکستگی شد 5/87 درصد از سهام آن را خرید. این شرکت از سوی جمعی از مغازهداران الکتریکی لالهزار با شراکت 12درصدی شاهپور غلامرضا در سال 1343 به ثبت رسیده بود. محصول این کارخانه کالای الکتریکی بود. با خرید این کارخانه از سوی برخوردار روزانه 35 هزار محصول از قبیل پریز، دوشاخه، جعبهتقسیم و سرپیچ تولید میشد. در سال 1353 ماشینآلات این شرکت به شرکت تازهتاسیس «صنایع الکتریکی البرز» فروخته شد و این شرکت به تولید ساعت دیواری سیکو مشغول شد. کالای الکتریک 100 کارگر داشت و ارزش افزوده محصولات آن بین 48 تا 64 درصد ارزیابی شده بود.
شرکت کاشی پارس
آخرین سال از دهه چهارم زندگی برخوردار، شرکت کاشی پارس در سال 1352 با سرمایهگذاری مشترک شرکت لوزان، بانک توسعه صنعتی و معدنی و شرکایی از جمله حسن قاسمیه، سیدمحمد گرامی، دکتر زیرکزاده، رضا کوچکزاده در اطراف شهرک صنعتی قزوین تاسیس شد. این شرکت در اثر اعتصابات کارگری و قطعهای مکرر برق دچار کاهش تولید و یک سال پس از انقلاب تعطیل شد. کاشی پارس 410 نفر پرسنل داشت.
شرکت سرامیک البرز
این شرکت در سال 1352 به ثبت رسید و در سال 1356 به بهرهبرداری رسید. تکنولوژی این صنعت از ژاپن خریداری شد. این شرکت تا سال 1358 فعالیت میکرد. کاشی پارس و سرامیک البرز در پی افزایش تقاضا برای کالاهای ساختمانی تاسیس شدند.
شرکت کارتن البرز
این شرکت در آبان 1352 به ثبت رسید و تا سال 1357 دو بار دچار آتشسوزی شد. بهرغم مخالفت شرکا، برخوردار مجدداً شروع به سرمایهگذاری کرد. افزایش سرمایه در سال 1357 حاکی از چشمانداز گسترده او در حوزه صنعت بود. فعالیت شرکت تولید انواع مقوا، کارتن، انجام عملیات مربوط به بستهبندی و چاپ بود.
شرکت لوازمخانگی پارس
این شرکت در سال 1354 با سرمایه 800 میلیون ریال تاسیس شد اما بهرهبرداری آن به سال 1358 موکول شد. سرمایه برخوردار 85 درصد بود و 15 درصد هم جنرالالکتریک آمریکا در آن سرمایهگذاری کرده بود. تولید یخچال، فریزر و ماشین لباسشویی از محصولات این شرکت بود. قرار بر این بود که شرکت لوازمخانگی پارس، بخشی از بازار جنرالالکتریک را تامین کند. به همین دلیل از 430 قطعه یخچال و فریزر تقریباً 70 قطعه آن از جنرالالکتریک خریداری میشد. تولید شرکت در سالهای 1361 و 1362 به ترتیب 35 هزار و 85 هزار گزارش شده بود.
صنایع الکتریکی البرز
این شرکت با مشارکت 40درصدی شرکت لگراند فرانسه و 20درصدی بانک توسعه صنعتی و معدنی با سرمایه 100 میلیون ریال در سال 1354 تاسیس شد. این شرکت 220 کارگر داشت. اگرچه شرکت لگراند به دنبال واگذاری سهام خود بود اما در سال 1384 با یک چرخش تاکتیکی به افزایش 30 درصد سهام خود پرداخت.
صنایع پوشش
محمدتقی برخوردار در سالهای دهه 50، عرصه سرمایهگذاری خود را تغییر داد و به سمت صنایع نساجی رفت. شرکت صنایع پوشش با سرمایه یک میلیارد و 500 میلیون ریال با موافقت صاحبان نساجی و دو بانک تخصصی در سال 1352 ثبت شد. این شرکت دارای چهار کارخانه (مخمل، ریسندگی، حوله و بلوجین) بود و 10 واحد تولیدی نیز داشت. صنایع پوشش 2500 نفر پرسنل داشت و سرمایه شرکت در سال 1356 به سه میلیارد ریال افزایش یافت.
محمدتقی برخوردار بهرغم آنکه، روزهای نخست، در همسویی با انقلاب گامهایی برداشته بود و از سوی دیگر، در فرآیند کسبوکار هیچگونه فعالیتی در ضدیت با انقلاب از او بازتاب نیافته بود، در 31 تیرماه 1358 در فهرست 52 تن از صاحبان سرمایهای قرار گرفت که به دستور دادگاه انقلاب اموال او مصادره شد.
گفتوگو با سیدحسن سادات مدیرعامل خدمات پس از فروش پارسالکتریک
علمـا برخــوردار را تاییـد کردنـد
مهندس سیدحسن سادات یکی از مدیران خوشنام پارسالکتریک بود که اگرچه دیرهنگام به مجموعه صنایع پارسالکتریک پیوست اما از جمله شخصیتهایی بود که برخوردار سالها در پی جذب او در مجموعه اقتصادی خویش بود. سادات در این مصاحبه به نگاه عمیقتری دست یافته که شاید بدون آن، واژه و معنای کارآفرینانی چون برخوردار، ایروانی، لاجوردی و خیامیها دچار نقصان و کمبودهایی برای تعریف جامع مزیتها و کاستیهای آنان باشد.
■■■
در بین علل و عوامل متعدد موفقیت یک کارآفرین اعم از حجم و گسترش سرمایهگذاری، برند، ارتباطات بینالمللی، آقای برخوردار به کدام یک از آنها بیشتر اهمیت میداد؟
ایشان به نوآوری و ایدههای نو و آنچه موردپسند بازار بود، اهمیت زیادی میداد. همچنین بیش از هر چیزی تمرکز خود را به شناخت عمیق بازار متمرکز کرده بود. به عبارت دیگر، بیشتر به نیاز بازار اهمیت میداد. اما از نظر من یکی از دلایل عمده موفقیت ایشان شناخت بازار و پیشگامی در ورود به بازارهای جدید بود.
تحصیلات آکادمیک و دانش وسیعی نداشت. چطور این نوآوریها به ذهن ایشان خطور میکرد؟
فوقالعاده کنجکاو و پرسشگر بودند. بهطور تجربی و عملی به حرفه و کار خود عالم بودند. در جلسات هیاتمدیره پارسالکتریک با آنکه همه مدیران او از تحصیلات بسیار بالایی برخوردار بودند، ایشان در مباحث فنی و صنعتی و حتی علم جدید از هیچ کدام از مدیران خود عقب نبودند.
دلیل آن چه بود؟
پرسوجو. هر کار جدیدی که در بازار داخل و خارج عرضه میشد ایشان به منشا و کنه آن رخنه میکرد. تحقیق و جستوجوی عمیقی به کار میبرد. در پارسالکتریک یک بخش داشتند و یک مهندس آلمانی را ایشان برای این بخش پژوهشی استخدام کرده بودند. یعنی برای نوآوری اگر میشد از آن سوی دنیا متخصص جذب میکرد. برای عرضه تلویزیون حتی به لبه جعبه چوبی آن که چهارگوشه مستطیلشکل داشت گاهی ایده میداد که به این چهارگوشه اگر یک پخ منحنیشکل بدهیم قطعاً بیشتر پسند بازار خواهد بود. بنابراین به روایت بسیاری از مدیرانش تشخیص ایشان از نیازهای بازار فوقالعاده بود. من بنا به اقتضای کارم به شهرهای بزرگ ایران سفر میکردم و با بنکدارها ارتباط مستمر و منظمی داشتم. یادم هست که یک بار یکی از بنکدارهای شهر رشت گفته بود: «دست برخوردار به هر جنسی بخورد طلاست.» اگر بخواهیم این سخن را کالبدشکافی کنیم معنیاش این بود که او در شناخت بازار مرد هوشمندی بود.
یکی از خصیصههای کاری آقای برخوردار، شتاب فزاینده توسعه و گسترش صنایع ایشان بود. به نظر شما روی چه استدلال و سیاستی این توسعهها انجام میگرفت.
به نظرم چند عامل در این شتاب و سرعت دخیل بود. ابتدا، شناخت نیازهای بازار بود. دومین عامل، سرعت در ورود به بازارهای جدید و عامل بسیار مهم دیگر خدمات پس از فروش بود. من مدیرعامل خدمات پس از فروش پارسالکتریک بودم. ما در سال 56 بیش از 90 درصد بازار تلویزیون رنگی را از آن خود کرده بودیم. بیش از 70 درصد تلویزیونهای سیاه و سفید را از آن خودمان کرده بودیم. تلویزیون گروندیک و پارس که تلویزیونهای رنگی را شامل میشد تقریباً 90 درصد بازار محسوب میشد. شاوب لورنس و توشیبا که تلویزیونهای سیاه و سفید بودند 70 درصد بازار را تصاحب میکردند.
آقای برخوردار از جمله مدیرانی بود که کم و بیش به آرزوهای خود دست یافته بود. با این همه باز هم بهطور شورانگیزی به کار خود ادامه میداد. به نظر شما او از چه لذت میبرد؟
از تولید و اشتغال. من یادم هست که زمانی که من در حال فراهم کردن موقعیت مناسبتر برای تعمیرگاه پارسالکتریک بودم یک روز ایشان با من ناهار میخوردند. پس از ناهار از خط تولید کارخانه بازدیدی به عمل آوردند. در همه لحظاتی که ایشان مشغول بازدید بود من احساس میکردم که ایشان با یک لذتی به اجزای کار توجه دارند. از این جهت که کار در حال تولید است و کارگران با رضایت کافی مشغول به کارند. من تصور میکنم یک سرمایهگذار وقتی چنین سرمایهگذاری هنگفتی میکند باید لذت آن را هم ببرد.
عدهای از کارشناسان در ایران معتقدند که در فضای سالهای دهه 40 چون نظام سیاسی کشور به موازات یک اقتصاد مطلوب بخش خصوصی حرکت میکرد لاجرم صنایع و کارآفرینانی که کمی استعداد رشد و توسعه داشتند به راحتی توانستند به توسعه قابل توجه دست یابند. در کنار این تحلیل، عدهای نیز هستند که معتقدند چنانچه این فضا به وجود نمیآمد باز هم چنین کارآفرینانی در ایران به وجود میآمدند.
واقعیت کمی کلانتر از اینهاست. با تقسیم اراضی در سالهای منتهی به دهه 40 عدهای از مالکان به این سمت پیش رفتند که از این به بعد باید در زمینههای دیگر فعالیت کنند. اما تا پیش از آن مالکان کشور عمدتاً زمین و ده داشتند و فئودال محسوب میشدند. بعد که اصلاحات ارضی به انجام رسید آنها به این نتیجه رسیدند که باید کسب و کار خود را تغییر دهند و به سمت فعالیت دیگری روی آورند. به صرفهترین آن فعالیتهای صنعتی بود. دولت هم برای تشویق این امر سعی داشت که تسهیلاتی به این منظور برای صنایع و خدماترسانی فراهم کند. بنابراین ما در دهه 40 با رشد صنایع مواجه میشویم. به تدریج عامل دیگری باعث تقویت بیشتری شد و آن هم سرازیر شدن دلارهای نفتی به اقتصاد ایران بود. در کنار این ثبات نسبی اقتصاد این جو به افرادی که ذاتاً شایستگیهایی داشتند کمک کرد که در چنین فضایی رشد کنند. بنابراین مجموع این عوامل باعث رشد کسانی همانند آقای برخوردار شد.
نحوه گزینش مدیران از سوی آقای برخوردار چگونه بود. چطور مدیران خودش را گزینش میکرد؟
ببینید آقای برخوردار ذهن خیلی پرسشگری داشت. خیلی مرتب و جزیی کندوکاو داشت. یک اصطلاحی در بازاریان قدیم وجود داشت که میگفتند «مظنه چشم را روشن میکند.» آقای برخوردار مصداق بارز این اصطلاح بود. ایشان برای هر موضوعی کنجکاوی داشت و پرسوجو میکرد. بنابراین ذهن ایشان با این اطلاعات فعال میشد. این پرسشگری درباره گزینش مدیران هم وجود داشت. عمدتاً از کارمندان درباره مدیران خود پرسوجو میکرد. درباره مزیتها و قابلیتهای مدیران اطلاعات کسب میکرد. در تاسیس مرکز مطالعات مدیریت هم به دنبال پدیدههای مدیریتی بود. ایشان از جمله مدیران عالی بخش خصوصی بودند که در آن مرکز بسیار سهیم بودند. به همین جهت خیلی سعی میکردند که مدیران خود را از آن مرکز انتخاب کنند. علاقهمندی و پرکاری ایشان مدیران را به صورت فوقالعادهای به کار و تولید شیفته میکرد. یک بار یک متخصص آلمانی از گروندیک آلمان به ایران آمده بود. آقای برخوردار هم یک شب مدیران خودش را به اتفاق برای یک ضیافتی با ایشان دعوت کرد. زمان شروع شام و به تناسب پایان شام خیلی دیروقت انجام شده بود. به نحوی که ضیافت تقریباً ساعت دو بامداد به پایان رسید. صبح زود روز بعد حدوداً ساعت پنج صبح که من علیالقاعده باید برای نماز بیدار میشدم دیدم تلفن زنگ زد. آنسوی خط آقای برخوردار بودند. ایشان از همان ابتدا به سوالاتی درباره جزییاتی از مهمانی دیشب پرداختند. سوالات خیلی جزیی و دقیق بود. از نوع چینش مدیران و افراد دور میز تا مباحثی که بین ما و آن متخصص آلمانی مطرح شد. من هم به فراخور اطلاعاتی که داشتم به پرسشها پاسخ دادم. مکالمه تمام شد و سرکار آمدم. هنگام کار دیدم یکی از مدیرانی که آن شب در کنار ما حضور داشت به اتاق من آمد. دیدم میگوید که پس از پایان شام آقای برخوردار حدود ساعت سه بامداد به خانه او زنگ زده و کم و بیش همان سوالاتی را که از من پرسیده بود از او هم پرسیده بود. بنابراین این پرکاری، این اظهار علاقه و شیفتگی به تولید در هر صورت روی مدیران و مهندسان طراز اول و دوم کارگر خواهد بود.
خب آقای سادات ایشان از هر لحاظ مدیر و کارآفرین منحصربهفردی بود اما به نظر شما چرا با چنین کارآفرینی اینچنین برخورد شد. چه عاملی میتوانست در توقف فعالیتهای ایشان موثر بوده باشد؟
به نظرم در بحبوحه شلوغیها در مورد ایشان بررسی کافی انجام نشد. ایشان فوقالعاده فرد مذهبی بود. من نمیدانستم که بیرون از کارخانه خیلیها ایشان را حاجآقا صدا میزدند. البته میدانستم که فرایض دینی خود را انجام میدهد. برادر ایشان - مرحوم حاج محمد هاشم برخوردار- در بین دیگر برادران بیش از همه با ایشان شراکت و رفاقت داشت. من هم بعد از انقلاب ارتباطم بیشتر با ایشان بود. ایشان برای من تعریف میکرد که برادر ایشان - حاج آقا- وقتی صبح از منزل به سمت محل کار میآمد در صندلی عقب ماشین خود قرآن میخواند. ما با چنین مردی روبهرو بودیم. من حتی شنیدم که مرحوم آیتالله محمد صدوقی امامجمعه یزد گفته بودند که ایشان فرایض دینی خودشان را در سالهای پیش از انقلاب به جا میآوردند. یعنی ایشان مورد تایید علمای شهر و محل هم بودهاند.
تجربه و سرنوشت محمدتقی برخوردار از زبان مدیر فروش پارسالکتریک
گفت به یک شرط اموالم را میدهم
«خودم شنیدم وقتی پشت تلفن گفت: آقای مفتح! من همه اموال خودم را میدهم به جمهوری اسلامی و تنها یک شرط دارم. اینکه، من با نظارت دولت، در راس بنگاه خودم باشم که این سرمایه و پیشینه اقتصادی از بین نرود. یک قرارداد متعهدانه منعقد کنیم که یکی امضای من و یکی هم از سوی دولت پای آن باشد. من حتی حقوق هم نمیخواهم.» این گفته غلامرضا جعفری مدیر فروش پارسالکتریک و یکی از مدیران محمدتقی برخوردار است که 34 سال پس از مصادره اموال محمدتقی برخوردار از آن سخن میگوید.
■■■
فعالیت خودتان را از چه سالی با برخوردار شروع کردید؟
من دقیقاً از سال 40 فعالیتم را با ایشان آغاز کردم تا روزهایی -1359- که رسماً فعالیت کارخانههای ایشان متوقف شد.
نحوه ورود شما به چه صورت بود؟
چون ایشان یزدی بودند از همشهریان ما محسوب میشدند و کم و بیش همین کافی بود.
در ابتدای ورود شما کارتان به چه صورت آغاز شد؟
ابتدای کار من هم از بخش تعمیرات شروع شد.
چه اجناسی را پوشش میدادید؟
تلویزیون، انواع و اقسام لوازم خانگی، باتری و ساعت بود. هر فردی هم مسوول یکی از این کالاها بود. یادم میآید که بخش ساعت را آقای جاوید اداره میکرد. لوازم خانگی را آقای شهریاری اداره میکردند. تلویزیون را من مدیریت میکردم. باتری را هم کس دیگری انجام میداد. البته من کار نظارت بر سایر بخشها را هم بر عهده داشتم. بخش کلید و پریز و تولیدات پارس توشیبا هم قسمت جدایی داشتند. جنرالالکتریک هم به همین صورت در بخش دیگری مدیریت میشد.
رقبای آن زمان چه حجمی از بازار محصولات شما را بر عهده داشتند؟ و شما چه مقدار روی توان رقبای خودتان حساب میکردید؟
شرکتهای فیلیپس، آرتیآی، بلر و... بود. اما رقیبی در حوزه لوازم خانگی به پای شرکتهای برخوردار نمیرسید. ما یکهتاز بازار بودیم.
دلیل این فاصله بیشتر در چه عواملی خلاصه میشد. چون در منابعی که از فعالیتهای این شرکت باقی مانده آمده است که شرکتهای خارجی هم بیمیل نبودند که در ایران فعالیت کنند.
یک دلیل این بود که ایشان خیلی مردمدار بود. یعنی مشتریمداری یکی از مهمترین ویژگیهای کسب و کار وی بود. رضایت مشتری برای او در اولویتهای نخست بود. مضافاً اینکه در فعالیتهای خود خیلی هم با پشتکار و سمج بود. کم و بیش تا پاسی از شب پشت میزش کار میکرد. یعنی تا وقتی کار بود خواب به چشمش نمیآمد.
بخشی از ویژگیهایش که در کتابها هم آمده ارتباط او با روحانیت و معتمدین شهر و محله بود.
کاملاً همینطور است. رابطه او با خدا خیلی جدی، بیریا و خاضعانه بود.
یکی از مهمترین خصیصههای آقای برخوردار سرعت عملیات و توسعه سرمایهگذاریهای ایشان بود. بخش مهمی از این اتفاقات در اواخر دهه 40 رخ داد. زمانی که جنابعالی به تدریج وارد حلقه مدیریتی ایشان شده بودید. چه نوع ویژگی مهمی از ایشان به یاد دارید؟
برخوردارها سه برادر، محمدهاشم، محمدعلی و محمدتقی برخوردار بودند. محمدتقی برخوردار در راس هرم بود. چون هم پایهگذار و هم سهام اصلی شرکتهای خاندان برخوردار متعلق به ایشان بود. محمدعلی بیشتر تئوریسین اقتصادی این خانواده بود و در مباحث تئوری و نظریهپردازی سهام و بنگاهداری و نوع سرمایهگذاریها سررشته داشت. محمدهاشم برخوردار هم بیشتر در امور مالی و بازرگانی سررشته داشت. ایرج آگاه هم از بستگان نزدیک –پسردایی- این خانواده بود که با آنها همکاری اقتصادی داشت. محمدتقی برخوردار خیلی تیز، زیرک و باهوش بود و مهمتر از این عوامل هیچ کار خطایی هم نمیکرد. اهل هیچ بند و بستی نبود. شما هیچ گزارشی از گمرک و دارایی یا دیگر سازمانهای دولتی از او نمیبینید. بنابراین هیچ کار خطایی از او سر نمیزد. نظام دستمزد، حقوق و بیمه او پاکتر از آن بود که خطایی از او به دست آید. از این حیث خیلی مورد توجه همه بود. اهل جنبوجوش زیاد و مدیر پرریسکی هم بود. کارمندانی هم که برای او کار میکردند خیلی مومن و بسیار درست بودند. کارمند نادرست و خطاکار در بین کارمندان او بسیار نادر و قلیل بود.
البته در سالهای ریاستجمهوری آقای هاشمی از ایشان خواستند که برگردند و کسب و کاری را شروع کنند. اما احیاناً موفقیتآمیز نبوده است؟
بله، ایشان آمدند اما کمکشان نکردند. یعنی دادگاه انقلاب احضارشان کرد و در رفتوآمدهای مکرری که داشت گویا کسی به ایشان توهین کرده بود که باعث مشکلات روحی شد که همین مساله به تدریج قوای جسمانی ایشان را تحلیل برد.
برخی از کارشناسان اقتصادی در همان سالها میگفتند یکی از دلایلی که سوءظن نسبت به آقای برخوردار برجسته شد این بود که حجم سرمایه و سرعت عملیات اقتصادی ایشان بیش از آن چیزی بود که به صورت طبیعی پیشبینی میشد.
صراحتاً این نوعی از غرضورزی بود. چون وسعت ارتباطات بینالمللی و جذب سرمایهگذاران داخلی به خاطر مردمداری او بود. برخوردار آدم متدینی بود. خمس و زکاتش را میداد و روی وعدههایی که میداد هرگز خلف وعده نمیکرد. اینها موفقیت میآورد.
عمدتاً اتهاماتی که در دادگاه به ایشان زده شد در کتاب برخوردار به طور مستدل به آن پاسخ داده شد. اما آنچه سرعت این نوع اتهامات را قابل پذیرش کرده بود موجی بود که در افکار عمومی آن زمان ایجاد شده بود.
او یک آدم اجتماعی بود و دوست داشت که کارگرانش از رفاه و تسهیلات مطلوبی برخوردار باشند. به همین جهت هم میبینید که در سالهای پس از انقلاب هیچگونه اعتراض یا شکایتی درباره عملکرد او وجود نداشت. این حرفها هم عمدتاً حسادتهای غرضورزانه بود. یادم هست که یک سالی گمرک جلفا آتش گرفته بود و عمده کالاهایی که در آن حریق سوخت جزو کالاهای مربوط به آقای برخوردار بود که در وسط انبار گمرک قرار داشت. یادم هست که اخوی ایشان گفته بود همان شب من به برادرم گفتم که همه اجناس گمرک سوختند جز اجناس ما. این چه حکمتی است. آقای محمدتقی برخوردار گفته بود: «چون من برای مصونیت از بلایا هر شب آیهالکرسی میخوانم.» ایشان چنین عقیدهای داشت. همیشه هم فکر میکرد که باید سرمایه و کسب و کار خودش را توسعه دهد و اشتغال ایجاد کند و در جامعه هم مردم از او رضایت داشته باشند. چون بر این باور بود که با توسعه و ایجاد اشتغال فساد اجتماعی از بین میرود. برخوردار هرگز با اتهام، انگ و برچسب کسی را از خودش نمیراند. هر وقت هم اعتراض و انتقادی میشد و کسی انگ تودهای به آنها میزد، میگفت: «من هم اگر به جای این کارگرها بودم از تودهای هم بدتر میشدم. بگردید درد اینها را پیدا کنید. این کارگرها گرفتاری دارند. باید این گرفتاریها را برطرف کرد. اینقدر انگ تودهای نزنید. اینها دردی را دوا نمیکند.» برخوردار تودهای نبود، مرام تودهای داشت.
گفته شده که سالها پس از انقلاب چند بار پیشنهاد داده بود که اموال من متعلق به دولت، همه درآمدها هم زیر نظر دولت اما بگذارید این کسب و کار بر زمین نماند؟
خودم شنیدم وقتی پشت تلفن گفت: آقای مفتح! من همه اموال خودم را میدهم به جمهوری اسلامی و تنها یک شرط دارم. آن اینکه، من با نظارت دولت، در راس بنگاه خودم باشم که این سرمایه و پیشینه اقتصادی از بین نرود. یک قرارداد متعهدانه منعقد کنیم که یکی امضای من و یکی هم از سوی دولت پای آن باشد. من حتی حقوق هم نمیخواهم.
در منابع دیگر هم خواندم که دکتر مفتح خیلی از ایشان حمایت کرد و حتی برای وزیر وقت نامهای نوشت. اینها نسبتی داشتند یا از قبل آقای برخوردار به مسجد او کمک میکرد؟
ما هیچوقت ندانستیم که چرا آقای مفتح از آقای برخوردار حمایت کرد.
یکی از ابهاماتی که در سرنوشت آقای برخوردار وجود دارد این است که او از اولین کسانی بود که خدمت امام رسید و حتی تلویزیونی به ایشان هدیه داد و حتی آیتالله صدوقی نسبت به کمکهای مالی که میکرد ایشان را مورد تایید قرار داد اما هیچ کدام باعث نشد اتهاماتش مورد تخفیف قرار گیرد.
بله، به همین جهت میگویم که یک نوع رفتار غرضورزانه باید صورت گرفته باشد. کاملاً حس میکنم که دستهایی در کار بود که کسب و کار او متوقف شود. من خودم یادم هست که آقای برخوردار به من زنگ زد و سفارش داد که آقای موحدی زنگ میزنند، ببینید چه میخواهند. هرچه خواستند شما انجامش بدهید. آقای موحدی زنگ زدند، دو تلویزیون برای بهشتزهرا خواستند. بنده به انباردار اعلام کردم به آدرس مشخصی دو تلویزیون بفرستید و تلویزیونها ارسال شد.
کارآفرینی سختکوش، پرجرات و مظلوم
درسهایی از زندگی یک کارآفرین
این روزها مصادف است با سومین سالگرد درگذشت حاجمحمدتقی برخوردار پدر صنعت لوازمخانگی ایران. نام برخوردار بیش از سایر کارآفرینان عصر پهلوی، بعد از انقلاب و بهویژه در سالهای اخیر مطرح شده است. شاید مظلومیت او بیش از دیگرانی بود که نتایج کار و تلاش سالیان آنها مصادره شد و حتی اجازه مدیریت و نظارت بر آنچه از کارخانه، ماشینآلات و ساختمان و بهویژه نیروی انسانی متخصص انباشته بودند هم به آنها داده نشد. مطالعات ما پیرامون زندگی و کارنامه اقتصادی تاکنون نشان داده است که هر کدام از کارآفرینان صنعتی در یک ویژگی منحصربهفرد بودهاند و ترسیم یک تیپ ایدهآل از کارآفرین ایرانی که بتوان در آن مشترکات زیادی بین آنها یافت مشکل است. اما به نظر میرسد حاجبرخوردار منحصربهفردتر از دیگران بوده است. در این یادداشت میکوشیم نشان دهیم دلیل این امر چیست و از زندگی او برای امروز بخش خصوصی ایران چه درسی میتوان گرفت.
تصویری از شروع فعالیت تجاری تا ورود به صنعت
حاجمحمدتقی برخوردار بنیانگذار موسسات صنعتی بسیاری از جمله شرکت پارسالکتریک و شرکت صنعتی پارس توشیبا در خانواده تاجرپیشهای به دنیا آمد. او فرزند دوم حاجمحمدحسین برخوردار یکی از تجار سرشناس یزد بود. محمدتقی کار خود را با تجارت در بازار تهران در دهه 1320 شمسی شروع کرد و در دهه 40 شمسی با ورود به صنعت مدرن به عنوان یکی از اعضای گروه صنعتگران برجسته اجتماعی-اقتصادی درآمد. او عضوی از خاندانی بود که بیش از سه نسل در تجارت ایران فعال بودند. او در 18سالگی به تهران آمد و کار خود را در تجارتخانه حکیمزاده تاجر و واردکننده معروف آغاز کرد. اما از سال 1324 به طور مستقل و با همکاری برادرانش فعالیتهای خود را ادامه داد. مطالعه نامههای تجاری او که تمامی فعالیتها و اوضاع تجاری و اقتصادی کشور در آن ثبت شده است نهتنها تصویری دقیق از اقتصاد کشور در دهه 1320 و 1330 شمسی از منظر یک تاجر به دست میدهد بلکه الگوی رفتاری و منش تاجری دقیق و آگاه را نشان میدهد که هیچ رخداد اقتصادی را بدون توجه به زمینه اجتماعی و سیاسیاش از نظر دور نمیداشت. در این مدت حاجمحمدتقی به اتفاق برادران به تدریج فعالیتهای خود را با واردات کالاهای ساختهشده از جمله لوازم خانگی از اروپا و ژاپن شروع کرد و گسترش داد. به علاوه، افزایش تقاضا و بهبود تدریجی وضع اقتصادی بهویژه در سالهای اول دهه 1340 شمسی در دوره وزارت علینقی عالیخانی که فعالیتهای صنعتی بخش خصوصی با حمایت دولت روبهرو شد، حاجمحمدتقی را به فکر مشارکت با سرمایهگذاران معتبر بینالمللی و ورود فناوریهای مدرن انداخت. اگرچه موفقیت و زمینههای این کار را باید در جهاندیدگی او نیز جستوجو کرد که ناشی از دوره گسترش واردات است اما نحوه همکاری دولت با بخش خصوصی در آن دوره را نباید از نظر دور داشت.
سبک زندگی جدید و صنایع خانگی
حاجمحمدتقی برخوردار را میتوان پدر صنعت لوازم خانگی ایران دانست. اما آنچه در این رابطه جالب توجه است پیامد ناخواسته اجتماعی فعالیتهای او در صنعت لوازمخانگی است. این صنعت بر سبک زندگی مدرن و افزایش رفاه خانوادهها تاثیر مهمی داشت. در دهه 1350 شمسی گسترش تولید و مصرف وسایل خانگی به سبک زندگی مدرنی منجر شد که تغییراتی در زندگی، احساس، تفکر، شیوه زیست و فرهنگ ایرانی ایجاد کرد و یکی از عوامل ظهور طبقه متوسط در ایران قلمداد میشود. اگرچه روشنفکران آن دوره مانند جلال آلاحمد که سرآمد آنها بود در ابتدا از آن به مثابه گسترش مصرفزدگی نام بردند. اما بدون شک مصرف لوازمخانگی تغییرات اجتماعی مهمی ایجاد کرد که یکی از آنها آزاد کردن زمان زیادی از اعضای خانوادهها به ویژه زنان در داخل خانهها بود.
برخوردار و مسوولیت اجتماعی صنعتگر
در دنیای کنونی الگوهای مختلفی برای توزیع ثروت شکل گرفته است و مهمترین آن که در ایران نیز این روزها ترویج میشود مسوولیت اجتماعی شرکتهاست. اما باید به این نکته توجه داشت که اگر بخواهیم سرمایهگذار یا کارفرمایی سطح کمکهای خیریهاش را از کمکهای جزیی و صدقه به کمکهای اساسی و پایدار تغییر دهد مستلزم انباشت سرمایه است. به عبارت دیگر، رشد بخش خصوصی در مقیاس بزرگ، مساله مسوولیت اجتماعی شرکتها را جدی میکند. گذر از کمکهای خیریهای از سطح کمک اخلاقی و ناپایدار به کمکی اخلاقی و اجتماعی در سطح بزرگ و پایدار نیازمند انباشت سرمایه و بزرگ شدن بخش خصوصی است. کسبوکارهای کوچک نمیتوانند مسوولیتهای اجتماعی خود را انجام دهند. تامین مالی برخی پروژههای اجتماعی با بزرگ شدن ممکن است. اگر شرکتهایی مانند فورد و مایکروسافت بنیادهای خیریه برای کارهای بزرگ در حد وزارتخانهها دارند، اینها تنها در اثر بزرگ شدن و جدایی مالکیت از مدیریت ممکن شده است. دلیل مدعای ما نیز رابطه مستقیم تحول فعالیتهای برخی کارآفرینان بزرگ مانند حاجبرخوردارها، لاجوردیها و ایروانیها و خسروشاهیها و نحوه کمکهای خیریه آنان است. اولاً حاجمحمدتقی برخوردار کارآفرینی مذهبی بود که مذهبش مانع از گسترش فعالیتهای اقتصادی او نشد و نگرشهای اخلاقیاش اصلاً رنگ سوداگرایانه نداشت. او معتقد بود که زندگی اول و آخرش کار کردن است. این تفکر بسیار نزدیک به تفکری پروتستانی به این معناست که کار دنیایی برای رستگاری آخرت است. شاید بتوان گفت که او چنان کار میکرد که گویا به فعالیتهای دنیویاش معنایی مذهبی میبخشید. به علاوه اینکه او اقدامات خیریهای بسیاری نیز انجام میداد. این اقدامات در خاندان برخوردار نهادینه شده بود زیرا پدر او از معتمدان مجتهدان بنامی در یزد بود. او نیز مانند پدر از ابتدای فعالیت نهتنها مسوولیت اخلاقیاش را فراموش نکرد بلکه هرقدر بر انباشت سرمایهاش افزوده میشد فعالیتهای خیرخواهانهاش رنگ مسوولیت اجتماعی نیز به خود میگرفت.
ویژگیهای منحصربهفرد حاجبرخوردار
حاجمحمدتقی برخوردار کارآفرینی بومی بود که توانست تجربه و فناوری خارجی را با کار ایرانی ترکیب کند. اگرچه جهاندیده بود و تمامی تحولات بازارهای جهان را بهدقت از جوانی دنبال میکرد اما تحصیلات عالیه نداشت و تنها دیپلم متوسطه گرفته بود. به غیر از شم اقتصادی، سماجت و سختکوشی او که در میان یزدیان نیز زبانزد است خود میتواند درسی بزرگ برای مدیران بخش خصوصی و دانشجویان مدیریت باشد که همه چیز درباره کارآفرینی را نمیتوان در کتابهای درسی جست. او میدانست حتی در زمانی که برخی وزارتخانهها به او عنایت هم دارند باید برای حل مشکلات پاشنه کفش را بکشد و سختکوشش کند. هرگاه به او مجوزی نمیدادند سختکوشانه چنان اصرار میکرد که مسوول مربوطه تصمیمش را عوض کند. گویی مانند یک جامعهشناس ساز و کار تصمیمات و دستگاه دولتی ما را بهخوبی میشناخت که باید بر انجام هر کاری سماجت کنی تا مشکلات حل شود. ویژگیهای شخصیتی مختلف دیگری نیز در رشد و موفقیت حاجمحمدتقی برخوردار موثر بودند از جمله جرات و اعتماد به نفس. با این حال سختکوشی و مردمداری او از همه برجستهتر بود. به علاوه قرائن نشان میدهند که او شم اقتصادی برجستهای داشته است.1 او رابطه خاصی با مدیران تحصیلکرده برقرار کرده بود و آنها را موجد پیشرفت موسسات اقتصادیاش میدانست. نحوه کار با مدیران از جمله واگذاری اختیار به آنها باعث شد که آنها بعدها از برجستهترین مدیران کشور شوند. به علاوه لهجه یزدی و سعهصدرش تاثیر مثبتی بر مراودات اجتماعی او چه در داخل موسسات و چه بیرون از آن میگذاشت.
همکاری با دولت
در دهه 1340 شمسی برنامه توسعه صنایع داخلی که با آمدن دکتر عالیخانی شروع شد نخست با استفاده از سرمایه فکری و فیزیکی بازرگانانی مانند حاجبرخوردار رونق گرفت. این بار مانند زمان نخستوزیری شریف امامی دولت هیچ وامی به بازرگانان صنعتگرا نداد. اگر کسانی مانند برخوردار نبودند معلوم نبود که برنامه صنعتگستری عالیخانی به همان خوبی که انجام شد صورت گیرد. اگرچه برنامه صنعتگستری بازار واردات را راکد کرد اما شم اقتصادی افرادی مانند حاجبرخوردار به موفقیت برنامه تیم دکتر عالیخانی کمک اساسی کرد. وقتی آنها از واردکنندگانی مانند او خواستند به جای واردات دنبال صنعت بروند و همان کالای وارداتی را در داخل بسازند بهرغم منفعت بالای واردات و سود توزیع آنها این ریسک را پذیرفتند و همین امر نشان از هوش آنها بود. حاجبرخوردار بهخوبی فهمید که دیگر نمیتوان تنها وارد کرد. او شروع به ساخت کارخانه و راهاندازی خطوط مختلف تولید وسایل خانگی کرد. رفتن به سمت صنعتگستری کاری سخت بود. تجار با توجه به هزینه تولید میدانستند که اگر در ایران تولید کنند ممکن است کالا گرانتر تمام شود. این در زمانی بود که کارگر ایرانی تخصص نداشت و به خوبی نمیتوانست جنس خارجی بسازد. تولیدات اولیه داخلی نیز آنقدرها مورد توجه قرار نگرفت. اگر مهندسان خارجی بالای سر خطوط تولید نبودند معلوم نبود که بتوان کار را ادامه داد. سازمان مدیریت صنعتی نیز نخست برای کمک تاسیس شده بود و سپس موسسه مطالعات مدیریت ایران با کمک دانشگاه هاروارد دوره تربیت مدیر تاسیس کرد که بیش از همه صنعتگران حاجبرخوردار از فارغالتحصیلان آن استفاده کرد. یکی از دلایل اینکه او بیشتر از مدیران فارغالتحصیل این مرکز سود برد وجود شرکتهای مختلفی بود که او باید هر کدام را به دست مدیری میسپرد که بهرهوری را افزایش دهند.در حالی که این کار در صنایع دیگری که تمامی تولیدات در یک شرکت انجام میشد ممکن نبود. حمایت دولت با افزایش تعرفههای وارداتی نیز موجب تشویق سرمایهدارانی از جمله حاجبرخوردار شد. دکتر نیازمند معاون دکتر عالیخانی میگوید «آدمهایی مانند حاجبرخوردار اگرچه تحصیلات عالیه نداشتند اما شم اقتصادی و جنم و جرات داشتند. او رفت و از ژاپنیها خواست که کارخانه تولیدی به ایران بیاورند.» اینگونه صنعت ساخت کالای خانگی در داخل کشور رونق گرفت. این رونق در صنایع چند مزیت فوقالعاده دیگر نیز داشت. اول اینکه به علاوه سیستم پخش کالا که در دست آنان بود سیستم تعمیر بعد از فروش را هم به دست گرفتند. دوم اینکه، با سازندگان همان کالا در خارج کشور ارتباط نزدیک پیدا کردند و در جریان تولید به هر مشکلی که برمیخوردند فوراً کارشناسی میآمد و مشکل را حل میکرد. یگانه مشکلی که پابرجا بود مشکل مدیریت بود. با این حال وقتی بعد از مدتی دکتر محمد یگانه کارنامه اقتصادی صنعتگران دوره عالیخانی را ارزیابی میکند نمره نخست را حاجبرخوردار میگیرد.2
تفاوت برخوردار تاجر و برخوردار صنعتگر
صنعت اصولاً یک جاذبه مخصوص داشت که آن را از تجارت متمایز میکرد. تجارت آزاد بود. یک تاجر میتوانست یک خط تجاری خاص برای خود انتخاب کند مثلاً واردات لوازمخانگی. البته پس از مدتی این تاجر بازار خود را تقویت میکرد و نفوذ در آن بازار را برای رقیبانش سخت میکرد ولی هرگز نمیتوانست کاملاً از ورود دیگران به آن بازار جلوگیری کند. اما صنعت احتیاج به سرمایهگذاری سنگین داشت -حاجبرخوردار که وارد سرمایهگذاری صنعتی شد بر بازار هم مسلط شد و تقریباً از رقابت دیگران مصون و محفوظ بود مخصوصاً چون وزارت اقتصاد هم معتقد نبود که دادن پروانه دوم به دیگری - در ابتدای صنعتی شدن - به صلاح توسعه صنایع کشور باشد و در حقیقت زمینه را برای ایجاد انحصار برای پیشگامان اولیه صنعت فراهم میکرد. البته این در مرحله اول بود و تیم عالیخانی این کار را دانسته انجام میداد و از زیانهای انحصار هم کاملاً آگاه بود ولی مبارزه با انحصار را در مراحل اولیه رشد صنایع، با تمام مشکلاتش رجحان میدادند. اما به تدریج در دهه دوم توسعه صنایع به رقیبان دیگر اجازه دادند به بازار وارد شوند. یکی دیگر از رجحانهای صنعت بر تجارت این بود که صنعتگران بهزودی به صنعت خود علاقهمند میشدند؛ به کارمندان خود، به ماشینآلات خود و به شغل خود یک وابستگی عمیق پیدا میکردند. یک وابستگی که بالاتر از کسب سود بود. و این وابستگی اصلاً در تجارت و بین تجار دیده نمیشد. آنها دیگر کمتر مصرف میکردند و بیشتر سرمایهگذاری میکردند چه افزایش سرمایه ثابت فیزیکی و چه در سرمایه انسانی. به طور مثال، دکتر نیازمند میگوید «روزی دکتر مجتهدی رئیس دبیرستان البرز به من تلفن کرد که ساختمانی برای آزمایشگاه ساخته است و میخواهد به تمام شاگردان ساخت و تعمیر اتومبیل و صنایع الکتریکی (مانند یخچال برقی، تلویزیون، رادیو و...) را یاد بدهد. مجتهدی از من خواست که در این راه به او کمک کنم. من هم موضوع را تلفنی به خیامی و حاجیبرخوردار گفتم. چند ماه گذشت مجتهدی گفت یک روز سر راهت به خانه سری به دبیرستان البرز بزن و آزمایشگاه ما را تماشا کن. رفتم و دیدم که واقعاً تجهیزاتی که خیامی و حاجیبرخوردار به مدرسه البرز داده بودند دهها برابر آنچه من در ذهن خود داشتم بود. معلم هم برای تدریس به مدرسه البرز داده بودند. آنها با پرداخت هزینه گزاف آزمایشگاه برای آشنایی با اتومبیل و صنایع خانگی برای دانشآموزان میدانستند که سرمایهگذاری در نیروی متخصص انجام میدهند.»3
عاقبت کار برخوردار
در تیرماه 1358 تمام سهام و داراییهای اموال 52 نفر از صاحبان صنایع بزرگ توسط شورای انقلاب مصادره شد. عدهای از صاحبان صنایع از طریق دکتر بنیجمالی یکی از مدیران اکبر لاجوردیان که با مهندس مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت از زمان تحصیل در دانشکده فنی آشنایی داشت، در مورد اعتراض به ملی کردن کارخانهها نخست با دکتر یدالله سحابی ملاقات کردند. اکبر لاجوردیان، میگوید دکتر سحابی در این ملاقات به آنها گفته بود: «حق با شماست. در انقلاب چوب تر و خشک با هم میسوزند.»4 نتیجه ملاقات این بود که جلسه دیگری نیز با نخستوزیر مهندس بازرگان برگزار شود. در جلسه دوم از میان 52 نفر تنها اکبر لاجوردیان، حاجیمحمدتقی برخوردار، مهندس رستگار، دکتر محمدعلی بنکدارپور، دکتر مهدی موتمنی و دکتر بنیجمالی در جلسهای با نخستوزیر، رضا صدر وزیر بازرگانی، احمدزاده وزیر صنایع، دکتر سحابی مشاور نخستوزیر، معینفر رئیس سازمان برنامه و مهندس سحابی مشاور نخستوزیر شرکت داشتند. در این جلسه هر یک از صاحبان صنایع گزارشی از فعالیتهای خود ارائه کردند. حاجیبرخوردار گفت: «ما چه گناهی کردهایم که صنایع ما را ملی کردهاید؟ ما کارخانه تاسیس کردهایم و تعداد زیادی کارگر تعلیم داده و مشغول به کار کردهایم.» بعد حاجبرخوردار به مهندس بازرگان میگوید: «شما 10 درصد سرمایه ما را به ما پس دهید و ما را از پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید که دیگر از این غلطها نکنیم و دیگر در ایران کارخانه احداث نکنیم.» نتیجه جلسه این شد که از سوی هیات دولت تصویبنامهای به شورای انقلاب ارسال شود تا هیاتی از طرف دولت موضوع را رسیدگی کند. هر یک از حاضران جلسه از جمله اکبر لاجوردیان و سیدمحمود لاجوردی بعداً اعتراض خود را مکتوب کردند. اما بعد از آن، هرگز هیاتی تشکیل نشد و بر اساس بند (ب) ماده4 آییننامه قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران هیچ دادگاهی نیز تشکیل نشد. یکی دیگر از پیشنهادات، مربوط به اکبر لاجوردیان و سیدمحمود لاجوردی بود. آنها از طریق رضا صدر وزیر وقت بازرگانی پیشنهاد کردند چون برای تاسیس و رشد صنایع، زحمات زیادی کشیدهاند تنها 10 درصد سهام را در اختیار مدیر و کارکنان قرار دهند و بقیه در اختیار دولت باشد. اما این پیشنهاد نیز مورد تصویب شورای انقلاب قرار نگرفت.5 حاجبرخوردار روز دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 درگذشت اما سالها قبل از آن و بعد از مصادره کارخانهها گرفتار بیماری آلزایمر شد. بسیاری از اعضای خانواده و مدیرانش معتقدند مصادره ضربهای جدی به روح و روان او بود. او انتظار چنین ضربهای را نداشت. مدتی بعد گفته بود «اگر میدانستم کار این همه تلاش به اینجا میکشد کسب و کار کوچکی را دنبال میکردم.» لازم نیست سرمایهگذاران این حدیث نفس او را بشنوند. برای آنکه شم اقتصادی دارد تا امنیت سرمایهگذاری و احترام به مالکیت خصوصی نباشد همان گفته حاجبرخوردار را عمل میکند. به علاوه، موضوع حاجبرخوردار و کارآفرینان موضوعی نیست که به این زودیها پایان پذیرد. این موضوع در حافظه تاریخی ملت و بخش خصوصی ثبت شده است. اگر قرار است میراث برخوردارها در این سرزمین مورد استفاده قرار گیرد باید با احترام پایدار حقوقی به مالکیت خصوصی در این حافظه تاریخی شکاف ایجاد شود.
پینوشتها:
1- علیاصغر سعیدی و فریدون شیرینکام، موقعیت تجار و صاحبان صنایع در عصر پهلوی: زندگی و کارنامه حاجمحمدتقی برخوردار، گام نو، 1388 / 2- دکتر رضا نیازمند، در گفتوگو با نگارنده، 1392/ 3- تکنوکراسی و سیاست اقتصادی در ایران: روایت دکتر رضا نیازمند، علیاصغر سعیدی، لوح فکر، 1393/ 4- نامه اکبر لاجوردیان به نگارنده، 20 دسامبر 2004/ 5- مصاحبه با اکبر لاجوردیان، 1388 و نامه اکبر لاجوردیان به نگارنده، 20 دسامبر 2004.
برای دانلود فایل pdf خبر اینجا کلیک کنید.